درس ششم / علم زندگانی
قالب شعر : مثنوی شاعر : پروین اعتصامی
واژه نامه
شوق : اشتیاق ٬ علاقه
جرئت : شهامت
شاخسار : شاخه درخت
بامکی : بام کوچک
جو کناری : جویباری
گیتی : دنیا ٬ جهان
سست : ضعیف ٬ بی حال
عجز : ناتوانی
بس : بسیار
نوکاران : تازه کاران ٬ بی تجربه ها
برزن : محله ٬ کوچه ٬ کوی
توش : اندوخته ٬ ذخیره ٬ مخفف توش
حدیث : سخن ٬ داستان
گنج : چیزی با ارزش
گه : گاه ٬ زمان
دمساز : همراه ٬ سازگار
هجوم : حمله ٬ یورش
فتنه : در این درس به معنی بدبختی ٬ عذاب
برومند : بارور ٬ باثمر ٬ پربار
معنی شعر درس
کبوتر بجه ای با شوق پرواز به جرئت کرد روزی بال و پر باز
روزی جوجه ی کبوتر با اشتیاق پرواز٬ با شهامت بال و پرش را گشود .
پرید از شاخکی بر شاخساری گذشت از بامکی بر جو کناری
از شاخه ی کوچکی بر شاخه ی دیگر پرید و از بام کوچکی به کنار جویباری پرواز کرد.
نمودش بس که دور آن راه نزدیک شدش گیتی به پیش چشم تاریک
از بس که آن راه نزدیک به نظرش طولانی آمد ٬ جهان در پیش چشمش تاریک شد . ( خسته شد )
ز وحشت سست شد بر جای ناگاه ز رنج خستگی درمان در راه
ناگهان به خاطر وحشت و ترس بر جایش بی حال ایستاد و از شدت رنج و خستگی از ادامه ی حرکت باز ماند .
فتاد از پای ٬ کرد از عجز فریاد ز شاخی ٬ مادرش آواز در داد
درمانده شد و از عجز و ناتوانی فر یاد کشید ٬ ناگهان مادرش با صدای بلند گفت :
نکته آرایه ای : فتاد از پای = کنایه از ناتوانی
تو را پرواز بس زود است و دشوار ز نو کاران که خواهدکاربسیار ؟
پرواز کردن برای تو بسیار زود و سخت است و کسی از افراد بی تجربه و تازه کار انتظار کار های بزرگ ندارد.
هنوزت نیست پای برزن و بام هنوزت نوبت خواب است و آرام
تو توانایی رفتن به کوچه و پریدن روی بام را نداری و الان زمان استراحت کردن تو است .
تو را توش هنر می باید اندوخت حدیث زندگی می باید آموخت
لازم است که تو تجربه اندوزی کنی و راه و رسم زندگی کردن را بیاموزی .
بباید هردو پا محکم نهادن از آن پس فکر بر پای ایستادن
باید اول بتوانی هر دو پایت را محکم بر روی زمین بگذاری و بعد از آن به فکر ایستادن باشی .
من این جا چون نگهبانم تو چون گنج تو را آسودگی باید مرا رنج
من در این جهان همانند نگهبان تو هستم و تو چون گنجی با ارزش می باشی ٬ تو باید آسوده و راحت باشی و من باید رنج محافظت از تو را تحمل کنم.
نکته آِرایه ای : چون نگهبان و چون گنج = تشبیه
مرا در دام ها بسیار بستند ز بالم کودکان پرها شکستند
من در دام های بسیاری گرفتار شدم ٬ و کودکان پرها و بال هایم را شکستند ( رنج و سختی زیادی را تحمل کردم و تجربه اندوخنم )
گه از دیوار سنگ آمد گه از در گهم سرپنجه خونین شد گهی سر
گاهی از بالای دیوار و گاهی از در خانه به من سنگ می زدند و مرا زخمی می کردند .
نگشت آسایشم یک لحظه دمساز گهی از گربه ترسیدم گه از باز
منئ لحظه ای در زندگی ٬ در آسایش به سر نبردم . زمانی از گربه ترسیدم و زمانی از باز .
باز = پرنده ای شکاری
هجوم فتنه های آسمانی مرا آموخت علم زندگانی
بلا ها و مشکلات روزگار ٬ علم زندگی کردن را به من یاد داد.
نگردد شاخک بی بن ٬ برومند ز تو سعی و عمل باید زمن پند
شاخه ی کوچکی که بدون ریشه باشد ٬ میوه نمی دهد( دشد نمی کند ) . بنابراین تو باید سعی و تلاش کنی ٬ من هم باید به تو پند و اندرز بدهم .
پیام درس :
انسان باید در زندگی با سعی و تلاش بسیار ٬ تجربه به دست بیاورد تا در زندگی موفق شود . انسان ها باید در گذر زمان ٬ رنج ها ٬ سختی ها و دشواری ها را پشت سر بگذرانند تا پخته و با تجربه شوند و از عهده ی زندگی بر بیایند . انسان بی تجربه و بدون پشتکار مانند بچه کبوتری است که زود خسته می شود و از بین می رود .
رنگین کمان ادب هفتم/ فرزانگان بندر...
ما را در سایت رنگین کمان ادب هفتم/ فرزانگان بندر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : دنیا قانقرمه 3244 بازدید : 4691 تاريخ : چهارشنبه 14 اسفند 1392 ساعت: 21:24